گوشه دنج

طبقه بندی موضوعی

۶ مطلب با موضوع «من ِ اینروزها» ثبت شده است

شروع یه مرحله ی جدید زندگی

بعد از ناکامی های پیاپی (!) تصمیم گرفتم واسه یه مدت از ایده آلم دور بشم و وارد رشته و دانشگاهی بشم ک اصلا ترجیحم نبوده و نیست!

از اونجایی ک آدم با همممه چیز کنار میاد و مجبور ب پذیرشش میشه، من هم با سختی ها و تنهایی ها و دوری هاش کنار میام و ب زودی عادت میکنم به تحمل مشکلات!

فقط این وسط یه حسی میمونه ک تا آخر عمر همراهمه حتا اگه با این رشته خوشبخت ترین بشم و اونم "حســـــرته".. 


دانشگاه 

فضاش متفاوته! 

دوست داشتم تجربه ش کنم.. 

برخلاف بقیه ک همه جفتن یا اکیپن، تنهایی من ب شدت تو ذوق میخوره! ولی عجیب دوست دارم این تنهایی رو! 

تو کلاس ک هستم و حرفای بقیه رو میشنوم متوجه میشم خیلیا مثل من هستن و بعضا بعد کنکور مشکلات بیشتری داشتن و در واقع بلاتکلیف تر از من بودن! 

همین باعث میشه به تصمیمم ( هر چند از سر ناچاری بوده)  احترام بذارم و براش ارزش قائل بشم! 

خدارو چه دیدی!  شاید این شد... 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۵ ، ۱۸:۵۳
Negin

چـقد به سکووت

 به آرامش

 به بودن یه دوست

به گــریه کردن

به غر زدن

به جیغ و داد کردن

 به درک شدن

به گرمی آغوش

به یه جفت دست

به آرووم شدن

 نیاز دارم   ..



+ خلاصه میشم تو این مصرع :  تنها و دل گرفته و بیزار و بی امید ..

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۳۰
Negin

A: عادت کردم به تنهاییم و دوسش دارم حتا .. مثل بیماری که به مرضش خو میکنه و باهاش رفیق میشه ! 

B: بدم میاد از خونمون !  هیچ حسی توش جریان نداره ! 

C: دل خوشی های کوچیکی داشتم ..  حال هیچکدومشون خوب نیست .. 

D: بد اخلاق و عصبی نیستم مامان ..  حالم خوب نیست ..  دارم باور میکنم ک نیست و زورم نمیرسه خودِ واقعیمو بیشتر از این پنهون کنم ..  ببخش اگه از یه جا میزنه بیرون و ... 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۰۰
Negin


پارت 1

جو متشنج خوونه قرار نیــست مثل روزای قبل بــشه !

هر کدووم یه جــور داره ســعی میــکنه از خوونه فــرار کنه !

امـا این وســط این بی تفــاوتــیم نســبت به خوونه و رفتــار اعضاش برام جــالبه ! :)

 

پارت 2

" اون " رفــت  اما من هنووز دارم تاوان میــدم !

تا همــین لحــظه ! و نمــیدونم تا کی قراره ادامه داشــته باشه! :"

هووم ! یکــی از اون ته داره مــیگه : حــقته نگــین ! حــقته !

 

پارت 3

فکــر رفتن ب مــسافرتی که 1/3 همســفرام آشنا هســتن عذابم میده !

دلم اینوو نمیــخواست ..! میخواســتم از همه اونایی که میــشناسم دوور باشم ..

خصوصن اونایی ک هیچ حــسی بهشون ندارم .. حتا با وجود درجه 1 بودن نســبتمون !!!

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۵ ، ۲۱:۴۵
Negin

دیگه ب هدفم فکر نمیکنم..فقط روزارو میشمرم ک تموم شه این تایم و نحسیه همراش...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۰:۱۷
Negin

اینروزا 

مثه خرس خوابم میاد 

مثه گاو میخورم 

مثه اسب خسته ام 

مثه خر میخونم 


+ هیچ حسی ب بهار نداشته ام، هیچ وقت.. 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۷:۳۴
Negin